Saturday, July 5, 2014

اهمیت آموزش به زبان مادر

 به بهانه اتمام سال تحصیلی و یک سال محرومیت بیشتر از تحصیل به زبان مادری
نلسون ماندلا می گوید: "اگر با یک انسان به زبانی که آن را می فهمد سخن بگویید، سخن شما به مغزش راه خواهد یافت. اما اگر با انسانی به زبان مادری اش سخن بگویید، آن سخن به قلب او نفوذ خواهد کرد."
حقوق انسانی به طور کلی عبارتند از حقوق مدنی و حقوق سیاسی که در یک طبقه بندی وسیعتر  مشتمل بر حقوق زیرمیباشد:
1- حقوق طبیعی (خدادای)
2- حقوق سیاسی
3- حقوق ملی
4-حقوق شهروندی
5- حقوق اجتماعی 
6- حقوق فردی
از جمله حقوق طبیعی همانا حق آموزش و تکلم به زبان مادری مباشدو حقی که بنا بر سرشت آدمی و ملیتی که در آن به دنیا می آید به صورت طبیعی برای وی مسجل گردید است،براساس تحقیقات بعمل آمده هر انسان از دوران جنینی با زبان مادری آشنا شده و بعد از زایمان بهنگام شنیدن این زبان عکس العمل نشان داده و بدان گوش فرا می دهد. در طول زمان هر انسانی با زبان مادری خود آشنا شده و آنرا تکرار می نماید.  هر زبانی، فرهنگی را در دورن خود حمل می کند. گوشه هایی از این فرهنگ می تواند برای زندگی همه انسان ها مفید باشد. می تواند درسی از گذشتگان برای گسترش توسعه پایدار باشد.  بنابراین، حفاظت از تنوع زبانی در جهان، سبب گسترش فرهنگ صلح و تنوع فرهنگی می شود. دبیرکل یونسکو هم در پیام خود، تنوع فرهنگی را به اندازه تنوع زیستی در طبیعت مهم و تاثیر گذار دانسته است. او به ارتباط بین حفاظت از تنوع زبانی و گسترش توسعه پایدار در جهان اشاره کرده است.  آموزش و تکلم به زبان مادری خود مزایای زیادی دارد که می توان به صورت خلاصه به موارد زیر اشاره نمود:

محرومیت از اموزش و تحصیل به زبان مادری مشکلات حاص و عدیده ای در پی دارد که از اهم آن می توان به موارد زیر اشاره نمود:
-دانش اموزان و کودکان محرومیت از تحصیل بزبان مادری، اعتماد بنفس خودرا از دست داده از همان ابتداء از رفتن به مدرسه امتناع می ورزند. بهمین جهت نیز درصد بیسوادی در اینگونه جوامع بسیار بالاتر از جوامعی است که در آن کودکان بزبان مادری خود تحصیل می کنند.
ـ از آنجائیکه کودکان زبان معلم را نمی دانند، قادرند فقط بخش اندکی از دروس را بفهمند. و این باعث می شود که اینگونه کودکان بتدریج اعتماد بنفس خودرا از دست بدهند.
ـ از آنجائیکه اینگونه کودکان اعتماد خودشان را به خود، خانواده و جامعه و ملتی که بدان منسوبند از دست می دهند، ناگزیر در پی کسب هویّت دیگری خواهند بود.
ـ از آنجائیکه زبان فهم کودکان با زبان بیان آنان بیگانه است، قادر نخواهند بود شنیده ها و آموخته های خودرا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند، زیر سئوال ببرند، تحقیق و بررسی کنند. در نتیجه صرفاً به یک مقلّد و تکرار کنندة طوطی وار محفوظات تبدیل خواهند شد.

 تمامی موارد فوق که بدان اشاره گردید در کل منجر به عدم هویت یابی یا بیگانگی از هویت خود و در کل بحران هویت منجر می شود که بحران هويت در واقع همان از خودبيگانگى است، منتها با توجه به گستره اجتماعى كه در بحران مدّنظر است، به آن بحران هويت اطلاق مى شود. وقتى در يك جامعه از خودبيگانگى گسترش يافت و در افراد بيشترى بروز و نمود پيدا كرد، در اين حالت جامعه در حالت بحران هويت به سر مى برد; يعنى شيوع فراگير از خودبيگانگى را بحران هويت مى گويند. 
 بحران هویت یا بیگانگی از خود مضار فراوانی در پی خواهد داشت که گاها چبران ناپذیر می نماید که می توان به طور کلی به موارد زیر اشاره نمود:

- ازخودبیگانگی چه فردی باشد و یا جمعی، همیشه وضعیت فرهنگی ـ سیاسی مقلدانه به همراه دارد. یعنی این که در چنین وضعیتی افراد جامعه اراده، ابتکار و کنش آزادانه ی خود را در حوزه های فرهنگ، اجتماع و سیاست از دست داده و نمی توانند براساس مطلوب‌ها و نیازهای خود عمل نمایند.
 - اقدامات اغلب دنباله‌روانه و تقلیدگرانه بوده و پادایم های فکری ـ سیاسی ای که توسط حاکمیت قوم محور تولید یا بازتولید می‌شوند، دارای کاربرد گسترده میان افراد و جریانات بحران زده ی بی هویت خواهند شد، درحالی که دولت و ساختار حکومت در تمامی سطوح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باید بر مبنای تقاضاهای اجتماعی شکل بگیرند. بنابراین به صراحت می توان ادعا نمود که شکل گیری و ایجاد روز افزون ده ها کمسیون، نهاد و زیرمجموعه های زاید دیگری که به منظور تداوم و تقویت انحصار قومی قدرت باعث فربه‌شدن ساختار دولت و سلطه ی هرچه بیش تر آن بر شهروندان گشته و بدین گونه روند دولت گرایی عناصر ازخودبیگانه و الینه شده را شتاب می بخشد.
- گستردگی چنین روندی در جامعه عامل دوری و کناره گیری اقوام زیرستم از مطالبات و خواست‌های شان گشته که متقابلاً پروسه ی الینه شدن را میان ستم دیدگان سرعت می بخشد و آن را به رقابت و مسابقه-ای جهت تقرب به دربار خواهد کشاند.
- «بحران‌هویت» وضعیت ناهنجاری است که روان آدمی را می‌فرساید و روحیه و اراده اش را از درون می‌خراشد. انسان بی‌هویت از روحیه‌ای ضعیف، متزلزل و نامتعادل برخوردار است،. اعتمادبه‌نفس خود را از دست می دهد و به دلیل فقدان شاخصه هایی برای شناخت خود و نیازهایش، قدرت تشخیص را از دست می دهد. این است که به‌سادگی به-تسخیر القائات، تحریفات و تبلیغاتی درمی آید که هژمون طلبان قوم-محور برای تثبیت موقعیت فرادستی شان به کار انداخته اند.
 حال با توجه به مطالب مندرج در فوق می توان اذعان نمودکه رژیمهای توتالیتری همچون جمهوری اسلامی ایران و امثالهم با منع سیاسی از آموز به زبان مادری ملل ساکن در قلمور زیر سلطه جموری اسلامی تنها به دنبال جلوگیر از رشد هویت فردی و ملی آن ملل بوده و گسترش و توسعه فرهنگ و هویت ملی آنان را سدی بر راه منافع خویش تلق می نمایند.
این امرو نیات شرورانه ی آنان زمانی بیشتر آشکار می شود که عمال حکومت علاوه بر منع غیر قانونی تدریس به زبان مادری این ملل در کنار زبان مادریشان، با بخشنامه های صریح و مغرضانه مداوم، معلمان و دانش آموزان را از بکارگیری زبان مادری در امر آموزش منع می نمایند و گاها این معلمان را با مجازاتهای قانونی و محرومیت از تدریس و اخراج نیز مواجه می نمایند.
حالا آنکه در قانون جموهری اسلامی به صراحت و در اصل های زیر به قانونی بودن آموزش به زبانهای محلی و قومی(!؟) اشاره شده است و آن را یک حق قانونی قلمداد نموده است:

-در اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی چنین آمده است : زبان‏ و خط رسمي‏ و مشترك‏ مردم‏ ايران‏ فارسي‏ است‏. اسناد و مكاتبات‏ و متون‏ رسمي‏ و كتب‏ درسي‏ بايد با اين‏ زبان‏ و خط باشد ولي‏ استفاده‏ از زبانهاي‏ محلي‏ و قومي‏ در مطبوعات‏ و رسانه‏ هاي‏ گروهي‏ و تدريس‏ ادبيات‏ آنها در مدارس‏، در كنار زبان‏ فارسي‏ آزاد است
-  اصل‏ نوزدهم: ‎‎‎‎‎مردم‏ ایران‏ از هر قوم‏ و قبیله‏ که‏ باشند از حقوق‏ مساوی‏ برخوردارند و رنگ‏، نژاد، زبان‏ و مانند اینها سبب‏ امتیاز نخواهد بود.
توجه:  (آیا  تقدم و برتری زبان فارسی و اهمال دیگر زبانها حاکی از حقوق مساوی است و سبب برتری یکی بر دیگران نیست؟)
اما ناگفته پیداست که در جمهوری اسلامی ایران، قانون انگاشته و نبشته ای بیش نیست و آنچه در عمل دیده می شود هیچ رابطه ای نسبی و سببی با قانون خوش صورت آن ندارد و در عمل این ملل زیر یوغ جمهوری اسلامی هستند که از هر گونه تبعیض و نابرابی قانونی رنج می برند و علیرغم میل باطنی خویش بناچار زبان مادری را فدای یادگیری علم و دانش نموده اند و انچه در آخر نتیجه آنان خواهد بود، بحران هویتی است که قرنهاست با آن دست و پنجه نرم می کنند، چرا که آنچه اینک در جمهوری اسلامی جریان دارد، ارث جکومتهای متمادی ماقبلشان می باشد و تنها محدود به این رژیم نمی باشد.
امید است که این ستم ملی به پایان برسی و دیگر زبانهای ایرانی و ملل ساکن در ایران نیز بتوانن به رشد و بالندگی  واقعی خویش برسند و این تنها زمانی تحقق خواهد یا حکومتی ملل سر کار بیاد و یا اینکه سیستمی فدرالی به تحقق بپیوند و یا اینکه ایران تجزیه گردد که تحقق هر کدام در گرو نوع برخورد ملت فارس با دیگر ملل ساکن در ایران می باشد.
عمر معروفی (هلمت)


منابع:
- رسول جوانى ،از خودبيگانگى و بحران هويت - قسمت اول ، دانشنامه موضوعی قرآن، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، http://www.ommolketab.net/persian/search/search.php?mid=2312316969
 
- محمد کاظم وحیدی، تاملی بر بحران هویت هزارگی (از خود بیگانگی)، http://www.hazarapeople.com/fa/?p=7610
- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

No comments: